امام خمینی:
ما درصدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم ، به لطف و عنایت خداوند بزرگ ، نظام هایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم.
سرمقاله:
1- امروز روزی است که خداوند تبارک وتعالی به آزادی و استقلال مرحمت فرموده است و ما را با این آزادی و استقلال امتحان می کند ما را ازادی مرحمت فرموده است که ببینیم در این ازادی ما چه می کنیم ما مستقل شدیم و خدا به ما این مرحمت را فرمود تا ما چه بکنیم آیا ما هم ازمستکبرین باشیم یا از مستضعفین؟
2- هر فرد می شود که مستکبر باشد و می شود مستضعف باشد اگر من به زیر دستهای خودم ولو چهار نفر باشد تعدی و تجاوز کردم و آن ها را کوچک شمردم بنده خدا را کوچک شمردم من مستکبرم و او مستضعف و مشمول همان معنایی است که مستکبرین و مستضعفین هستند اگر شما کسانی که زیر دستتان است ضعیف شمردید و به آن ها خدایی نخواسته تعدی کردید ، تجاوز کردید،شما هم مستکبر می شوید وآن زیر دست ها مستضعف.
3- ببینیم ما از این امتحان، از این بوته امتحان چطور بیرون می آییم.آیا سرفراز بیررون می آییم یا گردن کج و شکسته؟ حالا که آزاد شدیم، آزادی را وسیله ای برای خدمت به خلق و خالق قرار می دهیم . یا آزادی را برای مخالفت با خدا و استکبار بر مردم؟
4- شما این انقلاب را به ثمر رساندید و گروه هایی که این انقلاب را به ثمر رساندند، همان زن و مرد محروم (بودند) و همان هایی که مستضعف هستند و کاخ نشین ها آن ها را استضعاف می کنند و انی ها ثابت کردند که کاخ نشین ها هستند که ضعیفند وپوسیده اند و برای این ملت هیچ کاری نکرده اند و نخواهند کرد.
5- دو طائه به شما توجه دارند: یک طائفه مستکبرین و سود جوها و طوائفی که به آن ها وابسته هستند .آنها توقع نداشته باشید که با شما صلح بکنند،آن ها نخواهند صلح کرد .آن ها همه شان همان برنامه فرعون ها را دارند که سر سازش هیچ ندارند و یک دسته هم مستضعفین جامعه هستند که اکثریت و یک اکثریت محروم هستند، انی دسته هم با شما هستند.
6- هیچ اشکال ندارد که برنامه شما اگر در خارج تحقق پیدا کند ،تمام مظلوم های جهان دورش جمع می شوند.
اگر مهذب نباشد انسان ، آن قدرت را برای خودش به کار می گیرد . وقتی که برای خودش به کار گرفت ، دولت های بزرگی که هستند، ابرقدرت هایی که هستند یک همچو آدم قدرتمندی را پیدا می کنند و این آدم قدرتمند را به او بال وپر می دهند و این را به مقام می رسانند تا این که ملت را استضعاف کند و ذخایر ملت را بچاپد.
7- سرچشمه همه مصیبت هایی که ملت ها می کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اعیان -به اصطلاح خودشان- از آن ها باشد.وآن ها این طور هستند،اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزش ها را به این می دانند که آنجایی که زندگی می کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آن ها می کنند ، رفتار عبید با موالی باشد، تمام افکارشان متوجه به این مسایل است .
8- این وضع عده کثیری از مردم که در خود شهر تهران زندگی دارند می کنند با یک چادری ،با یک کوخی ، بی همه چیز ، نه یک چراغ دارند، نه یک -عرض بکنم که - آب دارند، آسفالت واین حرف ها هم که اصلا معنی ندارد برای آن ها !
9- ما که می گوییم حکومت اسلامی، می گوییم این وضع باید از بین برود.....ما که می گوییم حکومت اسلامی، می گوییم حکومت عدالت، ما می گوییم یک حاکمی باید باشد که به بیت المال مسلمین خیانت نکند، دستش را دراز نکند بیت المال مسلمین را بردار ، ما این یک مطلب را می گوییم . این یک مطلب مطبوعی است که در هر جامعه بشری که گفته بشود، برای هرکس گفته بشود ، از ما می پذیرند.ملت ما امروز قیام کرده است برای این مطلب که این آدم به ما خیانت کرده ، اموال ما را خورده است و برده است و-عرض می کنم که- در ممالک دیگر برای خودش و برای خانوادهاش و برای اتباعش ویلاها خریده و- عرض می کنم که- زندگی های بزرگ تهیه کرده است وما گرسنه هستیم. گرسنه ها جمع شده اند می گویند که نمی خواهیم او را.چه می گوید؟ خوب، منطق ما این است ، ما غیر از این حرفی نداریم.
امام خمینی (ره)
|
مهمترین گزارهی انقلاب و به تبع آن فضای حاکم بر جامعه و دانشگاه در دههی 60 و پایان دههی 50 بازگشت به فطرت و در نتیجه رشد و نهادینهشدن نگاه حداکثری به اسلام در ابعاد فردی و اجتماعی بود. جریان اسلامگرا(نگاه حداکثری به اسلام) در دانشگاهها در تقابل با جریان چپ (کمونیست، مارکسیست و...) و چپگرا ( التقاط اسلام و سوسیالیسم نظیر سازمان منافقین(مجاهدین خلق و...)) و جریان راست و التقاط لیبرالی و همچنین نگاه حداقلی و فردی به اسلام (نظیر نهضت آزادی، جبهه ملی، انجمن حجتیه و...) در آن دوران در انجمنهای اسلامی دانشجویان سازمان یافت. اتحادیهی انجمنهای اسلامی دانشجویان – دفتر تحکیم وحدت انجمنهای اسلامی – و دفاتر دانشگاهی و دانشکدهای انجمنها به عنوان مهمترین محمل حضور حضور جریان اسلامگرا در دانشگاهها به تبع فضای انقلاب و تعریف ارائه شده از اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) به وسیلهی امام راحل:« اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاکطینتان عارف، اسلام ائمه هدى، اسلام فقراى دردمند، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیتها و...» در تقابل با اسلام آمریکایی: «اسلام سرمایه دارى، اسلام مستکبرین، اسلام منافقین، اسلام راحتطلبان، اسلام فرصتطلبان، اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدسنماهاى بیشعور حوزههاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنهها، اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مقدسنماهاى متحجر و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بى درد و...» جریان دانشجویی اسلامگرا را که به ویژه در اواخر دههی 50 و ابتدای دههی 60 ویژگیهای جنبش دانشجویی را یافته بود. (آن چه بعدها و حتی پیش از انقلاب جز در برهههایی کوتاه مجال تحقق آن حتی برای جریانات چپ و راست نیز محقق نشد.) به تعامل فکری، فرهنگی، اجتماعی و حتی بعضا اقتصادی با مستضعفین و لایههای فرودست جامعه روی آورد. تولید محصولات متعدد فرهنگی، تشکیل تیمهای وِیژه برای گروهها و طبقات مختلف نظیر کارگران و کشاورزان و... با تقسیم بندی و سطوح متفاوت، رفتن به مناطق محروم و اجرای کارهای سازندگی در آن مناطق – که دو دهه بعد الگوی ناقصی از آن تحت عنوان اردوی جهادی در کشور رایج شد. – و بعدها تاسیس جهاد سازندگی برای سازماندهی و علمیکردن فعالیتهای صورت گرفته، مطالبه و برخورد با سرمایهدارای و رفاهطلبی چه در بعد نظری و هنری که در نشریات دانشجویی جریان اسلامگرا و مقالات شاخص به جا مانده از آن دوره نظیر کتاب «میرویم تا خط امام بماند» شهید رجببیگی، دانشجوی عمران دانشکده فنی دانشگاه تهران، متجلی است و چه در بعد عملی فعالیتهای صورت گرفته در نهادهای انقلابی آن روز که بسیاری ا ز آنان را بدنهی این جریان به راه انداختند و اداره کردند متجلی شد.
انجمنهای اسلامی در جبههی استکبارستیزی نیز در دو بعد نظر و عمل حضوری جدّی داشت، که برجستهترین نماد آن فتح لانهی جاسوسی به دست آن عده از انجمنها بود، که بعدها خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نامیدند. با آغاز جنگ تحمیلی، ادارهی جنگ چه در سطح فرماندهی و تشکیل سپاه و ادارهی آن، چه در سطح بسیجیان و چه در سطح پشتیبانی فنی و مهندسی مانند جهاد سازندگی و چه در سطح امدادگری به وسیلهی آنها انجام شد.
با پایان یافتن جنگ امام با تعریف جبههی جدید جنگ فقر و غنا و لزوم سازماندهی جدید نیروهای حزباللهی برای جبههی مبارزاتی جدید ، برای تشکیل بسیج دانشجو و طلبه، به عنوان ضروریترین تشکّل پیامی صادر کرد. «دفاع با تمام توان از اسلام و انقلاب و پاسداری از اصول تغییر ناپذیر «نه شرقی و نه غربی» در حوزه و دانشگاه، اتحاد و یگانگی حوزه و دانشگاه، جلوگیری از نفوذ ایادی شرق و غرب در دانشگاه و حوزه، و ارائهی چارچوبهای اصیل اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) به سایر بسیجیان، و از همه مهمتر تولید فکر و فعالیت برای تشکیل حکومت بزرگ اسلامی، ایجاد هستههای مقاومت در سراسر جهان، ایجاد پشتوانه برای اثبات امکان تحقق زندگی مسالمتآمیز توام با صلح و آزادی با استقلال از شرق و غرب» از جمله وظایف بسیج دانشجو وطلبه اعلام شد.
بلافاصله پس از پیام امام حدود300 نفر از دانشجویان دانشگاه امام صادق (علیه السلام) اقدام به تاسیس تشکلی به همین نام در دانشگاه خویش نمودند.
در کشاکش حاکم شدن تفکر لیبرالی در کشور پس از جنگ تحت گفتمان غالب سازندگی در اوایل دههی 70 حرکت عدالتخواهانهِ بچههای دفتر تحکیم وحدت، معدود بچههایی از بسیج دانشحو و طلبه ادامه داشت. راهپیمایی جداگانهی سیزده آبان آن سالها – که البته این میراث بعد از 76 و استحالهی دفتر تحکیم به وسیلهای برای عقدهگشایی علیه آرمانها تبدیل شد.- با شعرهایی نظیر «کاخنشینان همه دینفروشند، برضد آمریکا نمیخروشند، جاسوسخانه را ما گرفتیم، ابهت آمریکا را شکستیم» ادامه داشت. ضدیت با سیاستهای ضد عدالت و سرمایهداری محور آن دوره به کلیدواژههای اصلی جنبش اسلامگرای فعال که کمکم در اقلیت قرار گفته بودند، تبدیل شده بود. تجمعهای چندهزارنفری جلوی وزارتخانهها از جمله کارهایی بود که با همراهی جریان حزباللهی بیرون دانشگاه نیز همراه شده بود. در بعد استکبارستیزی نیز به طور نمونه اعتراض شدید دفتر تحکیم به طرح مذاکرهی مستقیم با آمریکا به وسیلهی مهاجرانی مشاور رئیس جمهور وقت قابل ذکر است.
اما روی دیگر سکه در این دوره بخش عمدهای از جریان اسلامگرا بود که با آوردن این توجیه که مسئولین دولت از انقلابیون و مورد تایید امام و رهبریاند، در مقابل اشتباهات و انحرافات سکوت اختیار کردند. حتی در مقابل جریان اسلامگرای فعال ایستاده و برچسب ضد ولایت فقیه به آن حرکتها زده شد. و با کمک دولت و جناح حاکم، تشکلهای حاشیهای مانند جامعهی اسلامی دانشجویان و جنبش اعتدال و توسعه تشکیل شد.
از سوی دیگر در کشاکش تحکیم و سپاه و جهاد و دیگران برای تشکیل بسیج دانشجو و طلبه ، با پیروزی سپاه و تحریف نظریهی امام با تفکیک طلاب و دانشجویان و تشکیل سازمان بسیج دانشجویی به جای تشکل مدنظر امام، رویه فعالیت های جریان اسلامگرا صورت دیگری گرفت.
یادگار آن علم سوخته را گم کردیم
آخرین آتش افروخته را گم کردیم
تضعیف شدید جریان اسلامگرای فعال، قدرت گرفتن جریان راست و لیبرال در انجمنها کمکم و در دورانی که مسئولین وقت فضای خفقان و پخمه کردن دانشگاهها را برای توسعه و رشد کشور(!) پیش گرفته بودن، کلید خورد. از سویی نگاه سازمانی و اداری و بالا به پایین و بخشنامهای به تشکل مد نظر امام و غلبهی سازمان بر آرمان که به شدت مد نظر جریانهای حاکم دوران سازندگی(!؟) و اصلاحات(!؟) بود، و رفتن به دنبال مسائل بی اولویت، به صورتی که تنها دغدغهی نیروهای اسلامگرا اسلامی کردن دانشگاه از طریق برگزاری دعای کمیل و توسل و برخورد شدید با بیحجابی - و نه با عوامل آن و فقر و فساد و تبعیض بود- فعالکردن جریان وابسته به راست و چپ، به وسیلهی اپوزیسیونی که دیگر حاکمیت را در دست گرفته بود، و نیز چمدان پولهای آمریکایی و انگلیسی که کمکم افشا میشد، همه و همه کاتالیزور تشتت و تضعیف جریان اسلامگرا شد، و کمکم دفتر تحکیم به طور کامل به دست لیبرالها افتاد. جریان اسلامگرا که به شدت تضعیف شده بود، به جای پیگیری آرمانهایی که امام برای تشکل جدید ترسیم کرده بود، یعنی «ارائهی چارچوبهای اصیل اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) به سایر بسیجیان، و از همه مهمتر تولید فکر و فعالیت برای تشکیل حکومت بزرگ اسلامی، ایجاد هستههای مقاومت در سراسر جهان و...» به برخورد واکنشی به هجمهی همه جانبه به اسلام پرداخت. کلاسهای پاسخگویی به شبهات، کلاسهای غربشناسی و فمینیسم شناسی، درگیر شدن با مسائل کلامی صرف و در نتیجه حاکم شدن فضای رخوت،
رفتن به سراغ معنویت منهای عدالتخواهی (با چاشنی نصفه نیمهی عقلانیت - ، زیاد کردن ظواهر شرعی بدون رجوع به باطن دین یعنی عدالت که به تعبیر معصوم« العدل حیات الاحکام»، اقدامهای بیاولویت و دوری از فضای عمومی جامعه و دانشجویان و در یک کلمه انجمن حجتیه ای عمل کردن برآیند عمل جریان اسلامگرا شد. جریان اسلامگرای حداکثری نیز در دل مجموعهی بسیج و بعدها تشکلهای دیگر به صورت محدود وارد عمل شد. البته شعار اسلامگرایی حداکثری و مبارزه با سکولاریسم از اکثر جریانات مذهبی بلند بود، اما در عمل اکثر این جریان سکولار شده بودند. جدا کردن مسائل اجتماعی دین و کنار گذاشتن عدالتخواهی اسلامی(در کنار مورجود بودن عدالتخواهی جناحی) و آرمانهای جهانی و محدود کردن فعالیتهای اجتماعی به مبارزه با بدحجابی(که بعد از سالها امروز موفقیت این مدل کاملا مشهود است!؟) و کار تئوریک در حوزه این که ولایت فقیه انتخابی است یا انتصابی محدود شده بود. از سویی جریانهای دانشجویی به پیاده نظام جریانهای سیاسی تبدیل شده بود. بسیج پیاده نظام جناح راست و انجمن پیاده نظام جناح چپ(که خود این چپ مخلوطی از راست لیبرال تا چپ و چپگرا و از خط امام تا اپوزیسیون بود) شد. در نتیجه جنگ زرگری جناحها(که در مواقع حساس نظیر انتخابات ریاست جمهوری دورهی نهم نشان دادهاند هر دو سر در یک آبشخور دارند) دفاتر بسیج و انجمن به اتاق جنگ علیه یکدیگر تبدیل شد.
بعد از سوم تیر با پیروزی گفتمان عدالت(فارغ از قضاوت در بارهی نتیجهی عملی بعد از آن) یک اتفاق افتاد با توجه به آرمانهای مطرح شده که اقبال عمومی را هم دربرداشت، این جریان بار دیگر پیگیری آنها را به خود دولتمردان سپرد و در نتیجه فضای رکودی که به وسیلهی تلاشهای رهبری با یادآوری جبههبندی طرح شده به وسیلهی امام و درخواست از جنبش دانشجویی برای مطالبهی عدالت صورت گرفته بود، و در نتیجهی آن معدود حرکتهای اصیلی صورت گرفته بود، از بین رفت.
انجمنها که با شکست جریان لیبرال مضمحل شدهاند و سرگرم لمپنیسم، بسیج و سایر تشکلها هم که عملا کنار کشیدهاند. دوباره حرکتهای معنوی منهای عدالتخواهی و عقلانیت در حال شکلگیری است. معدو.د حرکتهای منفعلانه هم با توجه به شرایط موجود تنها راه زنده نگاهداشتن جنبش دانشجویی را حمله به قوهی قضائیه یافته است، کاری که تا چند زمانی پیش که به وسیلهی جریان اسلامگرای فعال صورت میگرفت، برچسب ضدیت با ولایت فقیه میخورد.
17 سال بعد در اول شهرویور 85 رهبری در پیامی دوباره به مسئولین بسیج، دورنمایی دیگر از بسیج دانشجویی تعریف کردند:« به میدان آوردن همه ی توانایی های خود در راه آرمان های نظام اسلامی، تکاپوی امیدوارانه و هدفدار در راه تحقق این آرمانها، سلوک مؤمنانه و رو به کمال، کانون الهام بخشی آرمانهای انقلاب و وسعتبخشیدن به پرتو بیداری اسلامی» از مهمترین اهداف بسیج شمرده شد. جریانشناسی حضور جریاناسلامگرا در دانشگاه و نقد بسیج نه به منزله ی تخریب، که به عنوان نقد درونپارادیمی زمینهی بالندگی این جریان است. چه این که خط و ربط نویسندگان این مجموعه با بسیج مشخص و واضح است، لذا شبههی تخریب باقی نمیماند، مسئله اینجاست، فروردین 58 و نشست انجمنها با امام که منجر به تشکیل دفتر تحکیم وحدت شد، 2 آذر 67 که منجر به تشکیل سازمان بسیج دانشجویی، با تمام کشو قوسها و انتقادات شد. بعدها که در مورد 1 شهرویور 85 مقاله مینویسند عملکرد جریان اسلامگرای موجود را چگونه تحلیل میکنند؟
|
مرا دلی است همه خون ز دین فروشی شیخ
مرا دلی است همه خون ز فسق سبحه شمار
مرا دلی است همه کین از جناح یمین
مرا دلی است همه نفرت از جناح یسار
مهدی قاسمی
|
در حال پایین آمدن از پله های دانشکده نگاهم به تابلوی تبلیغات افتاد که زده شده بود : » بازدید رایگان دانشجویان خارجی از کاخ سعدآباد ، محل ثبت نام ...«یادم آمد مادرم می گفت شاگردانش را به بازدید از کاخ سعدآباد برده بوده است ، در آن جا بعضی از شاگردانش به او گفته بودند :»خانم اینجا که چیزی نداره!!« ناگهان به یاد دوران دبستانم، در همان دبستان ها، افتادم، که وقتی با همان بچه ها از آن کاخ دیدن می کردیم ، آب از لب و لوچه مان آویزان بود ، اما امروز در دلم خدا را شکر کردم که نمی توان از منزل بعضی از آقایان ، برای دانشجویان خارجی بازدید عمومی گذاشت.
|
سالها طیشد و اینحال، هماناست کهبود
سوخت بازاری و دلاّ ل، همان است که بود
ابرها آب شد و خاکِ زمین شور هنوز
سنگها سرمه شد و چشم بشر کور هنوز
خونِ جاری شده در جوی، نکردش بیدار
نعش همسایه سرِ کوی، نکردش بیدار
خیره چسپید بدین خاک و سواران رفتند
گِردِ خود سلسله زد، سلسلهداران رفتند
من از این بیش ندانم چه در این میدان شد
که سیاووشی، قربانی کاووسان شد
ای بشر! آینه دادی و فلاخن بردی
چشم و دل باختی و پارة آهن بردی
گم شد از قعر شب بادیه بانگی ناگه
و به سهم تو شد افزوده دودانگی ناگه
در کش و گیر شبانی گله رفت از یادت
بندِ ایوان شدی و زلزله رفت از یادت
آب در شیر نهادی، رمه با سیلی رفت
چارده تاق و سه ایوان، همه با سیلی رفت
٭٭٭
ای بشر! ای هوسِ آتشِ دوزخ کرده!
استخوان دگران هیمة مطبخ کرده!
ای در و خانه و دیوار به شیطان داده!
یادگار همه اعصار به نسیان داده!
آنچه اندوختهای، آتش و خون خواهد بود
آنچه آموختهای، کفر و جنون خواهد بود
آستین باز کنی، مار فرومیغلتد
کمری بندی، دستار فرومیغلتد
تا ابد نام تو با ننگ قرین خواهدبود
مزد کفران تو این است و همین خواهدبود
تا از این پس نرود خون کسی از یادت
در شب قافله بانگ جرسی از یادت
محمد کاظم کاظمی
|
نشریه بیداری اسلامی ارگان رسمی مرکز مطالعات وپژوهش های بسیج دانشجویی در شماره اخیر خود اقدام به چاپ مطلبی تحت عنوان تاثیر ابلاغیه مقام معظم رهبری بر مافیای 18 هزار میلیارد ریالی نموده است که در این مقاله دکتر محمد حسین ادیب به کالبد شکافی مافیای اقتصادی پرداخته است و می گوید : ((در خوشبینانه ترین حالت یک پنجم فرآورده های نفتی در ایران به خارج از کشور قاچاق می شود و سود شبکه مافیایی که این فرآورده ها را به خارج قاچاق می کند در سطح عمومی قیمت ها 12 هزار میلیارد تومان است و سود واردات غیر قانونی هم در سال جاری چیزی در حدود 6 هزار میلیارد .))بعد از گذشت 53 سال از ملی شدن صنعت نفت و 27 سال از انقلاب اسلامی و در حالی که هنوز پیکرهایی دفن نشده از شهدا وجود دارد ، مافیای 18 هزار میلیاردی هم است؟!
در جای دیگری از این مقاله آمده است : (( روزانه 4 میلیون لیتر فرآورده با آمار رسمی دولت افغانستان ، از ایران وارد هرات می شود در حالیکه آمار ما این را نشان نمی دهد ، این گواه این است که صادرات غیر قانونی فرآورده ها از ایران به افغانستان تشکیلات بسیار قوی و محکمی دارد و بوسیله بشکه های 20 یا 200 لیتری منتقل نمی شود . به وسیله روش های سنتی نمی توان روزانه 4 میلیون لیتر فرآورده را منتقل کرد . اینها تشکیلات و سازماندهی دارد.)) !!!
آن چه آن پیر فرو هِشت، جوانان خوردند
گلّه را گرگ ندزدید، شبانان خوردند
٭٭٭
ایران شمالی !!
در پی جسارت یکی از نشریات چاپ باکو به پیامبر اعظم (ص)در هفته گذشته تجمعات مختلفی در استان های آذری زبان برگزار گردید
در تهران نیز یکشنبه 26/8/85تجمعی در مقابل سفارت اذربایجان برگزار گردید که به صحنه های اعتراض دانشجویان به فشارهای دولت آذربایجان به گروههای اسلامی و تحمیل محدودیت ها برای اسلامگرایان تبدیل گردید .بیت الله جعفری یکی از سخنرانان این تجمع با بیان اینکه طرحهای استکباری سرخ و سیاه نتوانستند اسلام را در بخشهای مختلف "ایران شمالی" از بین ببرند نسبت به فشارهای وارد بر مسلمانان در جمهوری آذربایجان شدیدا انتقاد کرد .
٭٭٭
وما ادراک ما کیف انگلیسی
اخیرا از طرف رئیس جمهور با صرف بودجه ای بالغ بر 250 میلیون تومان ، اقدام به دادن کبف به انصمام ما یحتوی به دانشجویان خوابگاه ها شده است. البته معلوم نیست به دستور شخص رئیس جمهور به این تشخیص رسیده اند یا بنابر تلاش های مجدانه مدیریت کوی ! لکن اولا: این اقدام نشان دهنده توجه مسئولین به قشر فرهیخته با تاکید بر دوران انتخابات است! ثانیا: به فرض مثبت بودن و فی سبیل الله بودن این اقدام آیا اولویت های مهم تری در دانشگاه علی الخصوص کوی دانشگاه - مانند قطعی تلفن دوساختمان ، عدم راه اندازی سایت پس از گذشت چند ماه ، تاخیر چندین ساله در افتتاح ساختمان کتابخانه و قرائت خانه - برای خرج کردن بودجه ها وجود ندارد ؟ ثالثا : آیا دانشجویان حاضرند با کیف های متحد الشکل در دانشگاه حاضر شوند؟ رابعا : اگر اینقدربودجه برای این عطاهای کریمانه وجود دارد پس بهانه جبران کمبود بودجه با پذیرش دانشجوی پولی چگونه توجیه می شود ؟
مستجاب الدعواتیم به ما تکیه کنید
٭٭٭
او
او را به یاد می آورند که تا همین اواخر هر روز یک ساعت قبل از نماز صبح از خانه خارج می شد و با وجود این که از منزلش تا حرم حضرت معصومه (س) مسیری نسبتا طولانی بود. پیاده برای ادای نماز صبح به سمت حرم حرکت می کرد. پیرمرد با اینکه 80 سالش بود، در بین را خانه هایی از نیازمندان را هم شناسایی کرده بود و در این رفت و آمد شبانه به آن ها رسیدگی می کرد. این را بعد از رحلتش فهمیدند . پیرمرد مرجع تقلید جهان شیعه بود ، میرزا جوادآقا تبریزی !!
|