|
عنوانی که به این طیف از افراد اطلاق می گردد یک تناقض خنده آور و صد البته تاسف بر انگیز است.“ دانشجوی پولی“! دانشجو لفظی متعالی در فرهنگ بومی ماست که به نحوی مریض گونه در کنار پول آمده است. البته چندان دور از انتظار نبود که بعد از استفاده های ابزاری و فصلی از دانشجویان از سالهایی نه چندان دور ،توهینی دیگر به ساحت علم و دانش و دانشجو روا شود . آری ”علم آموزی همسان“ که از افتخارات تمدن اسلامی بوده و وجه تمایز میان عقاید اسلامی و حاکمیت طاغوت می باشد در قرون متوالی موجبات رشد و تعالی امت اسلامی را فراهم نموده است .
یکی از متصدیان شغل تعلیم و تربیت(آموزش و پرورش) ،به نام حسان معلم ،خدمت امام صادق-علیه السلام-رسید و درباره ی شغل خود سوال هایی نمود؛حضرت فرمودند: برای یاد دادن مزد نگیر (یعنی آموزش های واجب مثل نماز یا حتی لزوم آموزش رایگان برای همه تا مراحلی) حسان گفت: درباره ی شعر و ادبیات و آداب نگارش و امثال اینها طبق قرارداد آموزش میدهم و مزد میگیرم ؟حضر فرمودند:آری(جایز است)،لیکن در صورتی که با شاگردان همه به شکلی مساوی رفتار کنی و میان هیچ کدام فرقی نگذاری .
این بیان اهمیتی بسیار دارد و به ما میگوید که باید در جامعه ی قرانی و جعفری،شرایط آموزش برای همه مساوی باشد و مراکز آموزش عالی متفاوت و نور چشمی پرور وجود نداشته باشد و افرادی متفاوت و طاغوت صفت بار نیایند.وقتی ما کسی را به صرف تمکن مالی به دانشگاهی می اوریم که دانشجویان در شرایطی برابر به واسطه ی شایستگی از امکانات بهتر آموزشی برخوردارند یعنی به فردی بی لیاقت به خاطر پولش آموزشی بهتر داده ایم و این مخالف صریح کلام حضرت صادق علیه السلام است. هرچند با سیاست نادرست تاسیس مدارس غیر انتفاعی عملا دانش آموزان از امکان تحصیل برابر هم محروم شده اند. این سیاست فربه پرور ،که هیاهوی سوداگران ،هشدار ها و تحذیر ها را نسبت به آن پوشاند، از مدارس غیر انتفاعی و پولی شروع شده و تا موسسات کنکور رسید و اکنون پای خود را به نهاد مقدس دانشگاه گذاشته است و خدا میداند چند صباحی طول میکشد که به استاد های پولی و رییس دانشکده و دانشگاه و وزیر و.... برسد و این تسری سرمایه دار پرور با اعمال نفوذ و قدرت طلبی معمول این قشر،قطعا تشدید خواهد شد و دیر زمانی طول نخواهد کشید که شادخواران متکاثر با مدارک پولی دانشگاهی چون شریف یا تهران به پست های حساس نظام برسند. اینک پروژه ی زرمداران به گلوگاه حساس خود رسیده و این مهم تنها نیاز مند هشیاری همه ی طیف های دانشجویی, اساتید و همراهی مسئولانی که هنوز دغدغه ی عدم انحراف انقلاب شکوهمند اسلامی را دارند در عرصه ی آموزش عالی میباشد.
|
یکم: وارد دانشکده که می شوی ،در و دیوار را پوستری چهار رنگ پر کرده است ، تعجب میکنی ،چنین خرجی از یک جریان دانشجویی بعید است
دانشگاه زنده است!
احساس می کنی کسی با سیلی خرج های هنگفت سعی در سرخ نگه داشتن صورت خود دارد .
دوم: اصولا هر حرکت اعتراضی از دو رکن انگیزه و خیزه تشکیل می شود.به تعبیری دیگر هر حرکت انتقادی معمول و نرمال از آرمان و انگیزه ای در ورای خود برخوردار است و معترضین با نیتی مشترک سعی در رسیدن به منظور و هدف خود دارند و این منظور را در رونما یا همان سازه ی خارجی اعتراض جلوه می بخشند،این شکل اساسی و نرمال یک اعتراض طبیعی است .لذا شما هرگاه قصد سازمان دهی جریانی را داشته باشید برای اقناع مخاطب احتیاج به تولید انگیزه ای منطقی دارید وگرنه صرف سازه ی اعتراض و رونما جز جلب تماشاچی و جمع کردن جو گیران فایده ای ندارد .
سوم: در سالهای اخیر اتفاقی نه چندان جدید ولی جالب در جریانات دانشجویی رخ داده است
جریانی که زمانی برای شورش و غوغا سالاری خود -هرچند به ناحق و با خط دهی های بیگانه - دارای انگیزه و آرمانی برای جنبش بود در چند سال اخیر با فقدان انگیزه روبرو شده ولی همچنان اصرار به حفظ ظاهر و رونمای خود دارد و به وضعی مضحک سعی در سرخ نگاه داشتن صورت با سیلی دارد.
در ماجرا جویی های سال گذشته اگر از یکی از دوستانی که مدام فریاد می کشیدند جویای علت می شدید جوابهایی کلی ،مبهم و فاقد مصداق میشنیدید ،شعارهایی مانند " امنیتی شدن دانشگاه "( با مهمترین مصداق کنترل کارت دانشجویی در ورودی دانشگاه!اقدامی که سالها مسبوق به سابقه بوده و عرفا در تمام دانشگاه ها لحاظ میشد.)
یا اعتراضی پر حرارت به تفکیک جنسیتی بوفه ها و حتی بعضا اعتراض به تفکیک سرویسهای بهداشتی!!ویا انتقاد به برخورد با عناصر بد حجاب که متاسفانه علی رقم قانونی بودن تا به حال در دانشگاه تهران اجرا نشده است!! و...
چهارم: امسال نیز وقایع 16 آذر هر چند به کاریکاتوری از اختلافات گروهکهای سست پایه تبدیل شده بود باز هم بحران همیشگی خود را یدک میکشید...فقدان انگیزه!
جنبش بی آرمان این بار بسیار سعی میکرد با خرج های کلان و بهانه جویی های مسخره(مثل مرگ طبیعی چند دانشجو یا یک مورد قتل روزمره که در صفحات حوادث مثال های زیادی داردو تمام وجوه آن روشن بود) خود را هنوز زنده نشان دهد
پنجم: جنبش بی آرمان محکوم به وابستگیست
هنگامی که شما اصرار شخصی را بر هیاهو و هوچی گری مشاهده می کنید ولی هیچ انگیزه ای حقیقی در ورای آن نمی بینید ،(فارغ از کسانی که برای تماشا یا بعلت جو گیری شرکت میکنند)منطقی ترین تصور ،تصور وابستگی جریان است
ششم: فرض عدم اصالت دانشجویی و وابستگی و سرسپردگی جریان با دلایل زیادی تقویت می شود به عنوان مثال به دو عنوان کلی از ادله اشاره میکنیم
الف)اخباری که به طور موثق این موضوع را اثبات می کنند مثل هزینه چاپ پوسترهای رنگی و جعل کارت دانشجویی که توسط یکی از احزابی که سالهای گذشته توسط دولت ساخته شده بود تهیه شد یا مذاکرات همکاری چندی از اعضای تحکیم (مثل آقای ن) با برخی نمایندگان اقلیت مجلس برای زمینه سازی استیضاح وزیر علوم بوسیله یتولید شورش گسترده در روز دانشجو ، یا حضور پر هزینه ی دانشجویان قومیت گرا با اتوبوس از بعضی شهرستان ها و...
ب)شعارهای وابسته و غیر دانشجویی: مثل شعار منافع ملی دادن لیبرالهایی که با وجود رسوایی های تمدن رو به افول آمریکا و جنایت های بی شرمانه ی آن کشور هنوز به خود اجازه ی سخن راندن از " بهشت جنایتکاران" به عنوان غایت مقصود میدهند
سینه چاک زدن برای رسوا ترین جنایتکاران تاریخ و وحشی ترین دولت دنیا (آمریکا) همانقدر وقیحانه و مضحک است که شعار حمایت از اقشار کم در آمد دادن معدودی سوسول سوسیالیست که رادیکال ترین اقدامشان پوشیدن پوتین های 170هزارتومانی و استفاده از ماشین شخصی برای آمدن به دانشگاه است!!
برخی شعار ها به وضوح فریاد وابستگی و سرسپردگی به بیگانه را سر میدهند ...مثل آنکه درست در میان جریان هسته ای ایران و اثبات جهانی و اذعان دنیا به صلح آمیز بودن استفاده ی کشور عزیزمان از انرژی هسته ای ،معدودی دقیقا مطابق نیاز دنیای استکبار، شعار " بمب اتمی نمی خواهیم " سر دهند
یا زمانی که تمام ملت ایران در آرمان اسلامی و ملی مبارزه با صهیونیزم با ملت های آزاده ژ جهان مشترکند و کشور عزیزمان افتخار پرچم داری حمایت از ملتی مستضعف و ستم دیده را دارد،شعار ذلیلانه ی "احمدی نژاد حیا کن...اسرائیلو رها کن ... !!“ آشکارا نشانه ی پیاده نظامی برای بیگانه و دشمنی با ملت است
هفتم: فقدان آرمان حقیقی بوضوح زمینه ی وابستگی و تبدیل جنبش دانشجویی به ابزار مطامع دیگران است ...
هشتم: آرمان جهانی همراهی با مستضعفین ،حقیقی ترین و پاک ترین آرمانیست که بحمد الله جریان دانشجویی به طور گسترده بدان اقبال نموده است آرمانی اسلامی که اصولا قابلیت ابزار شدن در راستای نیاز احزاب متکاثر و زیاده خواه و کشور های جهان خوار را ندارد و....
امید که جبهه ی جهانی مستضعفین در برابر مستکبرین راهبردی جهانی برای حکومت مستضعفین بر زمین( که میراث آنان است) پیش رو گیرد
...و به تعبیر امام راحلمان" جنگ آینده ی ما جنگ فقر و غناست"
|
٭در رسانهها اعلام کردند که رئیسجمهور خاتمی 16 آذر امسال(83) به دانشگاه تهران بیاید. از یک روز قبل دانشکدهی فنی را پلمپ میکنند. بعد از چند سال عدم حضور در دانشگاهها خاتمی به دانشگاه میآید.
٭فرض کن سال اولی باشی، فضای آلودهی دانشگاه و عدم کار بچه حزباللهیها - که هیچ حتی مذهبیها - برای تبلیغ و جذب نیرو و الگو شدن تفکرات غیر امام سرت را در لاک خود فرو ببری. به بهانه و فکر حل کردن مشکلات اعتقادی و اخلاقی خود از فعالیتهای اجتماعی کنار بروی! نتیجتا این که روزی که رئیس جمهور به دانشگاه میآید تو از صبح بروی کتابخانهی مرکزی!
٭وقتی به دانشکده رفتم شیشهها شکسته بود و سالن شلوغ، چند روز بعد صدا و سیما فیلم را پخش کرد. توهین به رئیس جمهور، حسن به نمایندگی از بچهها در جلسه گفت:« امروز کسانی که به دشمنی با دولت متهم میشدند به دفاع از دولت آمدهاند.» دروغگو، دیکتاتور، هو کردن و... خاتمی هم شاکی میشود، میدهم از جلسه بیرونتان کنند...
شب هم به کتابخانه برگشتم هنوز بیرون تجمع است و شعار علیه نظام و... میدهند. من هم دارم کتاب میخوانم. سردرگم شدهام در یادداشتهای روزانهام همینها را مینویسم...
بچهها میگویند که قرار است رئیس جمهور احمدینژاد 16 آذر امسال (84) به دانشگاه بیاید. میگویند در جلسهی مشاورین جوان پرسیده است کجا امکان درگیری بیشتر است؟ گفتهاند:«امیرکبیر» گفته همانجا میرود.
٭16 آذر و سه روز بعد به خاطر آلودگی هوا تعطیل میشود. لیبرالها در روز تعطیل در جنوب دانشگاه تجمع میکنند. برنامهی رحیمپور فنی هم تشکیل نمیشود. انجمن سه برنامه برگزار میکند. قضای روز دانشجو! بعدش هم طبق معمول راهپیمایی در دانشگاه. این برنامه ها خیلی جالبی است اصولا در چنین برنامههایی 100 نفر فعال آنها هستند. 200-300 نفر بچه مذهبیها برای ارضای حس کنجکاوی! تعداد محدودی هم بقیهی دانشجویان! به تبع آن برنامهی امیرکبیر هم کنسل میشود. هفتهی بعد رئیس جمهور به مناسبت وحدت حوزه و دانشگاه میرود تربیت مدرس!
٭یکی از بچهها SMS زده: در کوچهی درس رهگذاریم هنوز/وین راه دراز میسپاریم هنوز/از اول ثبت نام سالها میگذرد/ما واحد پاس نکرده داریم هنوز، روز دانشجو مبارک!
رئیس نهاد میگوید ما از رئیس جمهور میخواهیم امسال حتما در یکی از دانشگاهها در 16 آذر شرکت کند. زمزمههایش بین بچهها میپیچد. یکشنبه دانشگاه امیرکبیر!
از اول هفته در دانشگاه ورقه زدهاند دانشگاه زنده است و پوسترهای گلاسه با چاپ رنگی خفن که تجمع اعتراض آمیز دانشجویان و اساتید در روز 15 آذر ساعت 12 مقابل دانشکدهی فنی، بعد هم یک اعلامیه که دانشگاه پادگان نیست و... بچهها از دانشگاههای دیگر زنگ میزنند، همه جا برای برنامه تبلیغ کردهاند، از کردستان ماشین آوردهاند. کلی هم کارت دانشجویی دانشگاه تهران کپی کردهاند. کوکتل و... را هم آماده!
٭برنامه رحیمپور شروع میشود و بچهها تمهیدات مقابله با درگیری احتمالی و حمله به سالن را میچینند. صحبتهای تجمع مقابل سالن هم خیلی تحریک کننده است و بارها میکوشند به تشنج بکشند، یکی میآید درون جمعیت و فریاد میزنند این بسیجیها عکس شما را گرفتهاند. احساس خطر میکنم. میدوم به سمت سالن و میگویم بچهها آماده باشید. بیش از اندازه نگران شدهام یکی میگوید فلانی را از اینجا ببرید. ناگهان میگویند شما باید در تریبون آزاد شرکت کنی!
٭بیرون هستم که از داخل سالن من را صدا میکنند. به داخل میروم. دست خودم نیست اگر بچهها کار میکردند(نه از نوع همایش) که کار چهره به چهره و رفتن میان بچهها هیچ وقت کار به اینجا نمیکشید. جملهی اما به یادم میآید، اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنینانداز شود، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور میماند والا باید هر روز منتظر حادثه بود. تفکر بسیجی هم تنها ریش و چادر و نماز نیست، اینها مبانی ماست، عدالت و جهان اسلام و.....
٭بیرون که میآیم کلید دفتر را میگیرم و میرویم شروع میکنیم دستنوشته نوشتن برای راهپیمایی و نمایش نیرو در دانشگاه. بحث شدیدی سر اجرا و عدم اجرای این کار در میگیرد. من فارغ از قضایا شعار آماده میکنم.
٭بچه ها چون همگی دانشجو بودند و کارت هم داشتند در 16 آذر را در عین مدنیت می شکنند.بیرون سالن که هم لیبرالها هستند هم چپ ها بینخودشان دعوا میشود. لیبرالها و انجمنیهای مدرن قهر میکنند و فقط چپها میمانند. بچهها میگویند نیروی انتظامی هم از عمد جلوگیری نکرده ،تا آنها بتوانند به داخل دانشگاه بیایند. بسیاری از شعارها در مورد تعویض وزارت علوم است. خبرها حاکیاست. حزب مشارکت و اقلیت مجلس هم برای استیضاح وزیر چراغ سبزهای مالی و سیاسی دادهاند. خداییش پول تبلیغات رنگی گلاسه از کجا میآید؟ تجمع کنندگان میگویند احمدینژاد یکشنبه از ساعت 3 امیرکبیر است وعدهی ما 12 دانشگاه
٭رحیمپور تا اذان صحبت میکند. جو دانشگاه آرام شده . به قول منطقیون قضیه راهپیمایی بچه های درون سالن، سالبه به انتفای موضوع است.(همان مالیدهِ خودمان!)
٭یکی از بچههاSMS میزند: «تا حالا یه بچه مارمولک دمبریدهی تحصیل کرده پرس شده دیدی؟؟ اگه ندیدی یه نگاهی به کارت دانشجوییت بکن! ٭روز دانشجو مبارک٭»
٭برنامهی احمدینژاد یکشنبه کنسل شده وقرار شده دوشنبه ساعت 8:30 برگزار شود. عصر یکشنبه در امیرکبیر هم مثل دانشگاه تهران، تنها با حضور دانشجویان امیرکبیر!(از جمله وحید عابدینی دانشجوی دانشگاه تهران و عضو سابق انجمن تهران) تجمع کرده اند و او گفته : ما تهرانیها در آخرین سال ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی، 16 آذرماه آن برخورد را با کسی که 22 میلیون رای از مردم داشت داشتیم. حالا میخواهیم ببینیم شما دانشجویان امیرکبیر چه برخوردی خواهید کرد.
٭ SMS های بعدی میرسد:« سخنرانی دکتر احمدینژاد فردا ساعت 8:30 دانشگاه امیر کبیر !
٭فرصت خوبی برای توزیع مستضعفین است. راه میافتیم میرویم. هم برای توزیع نشریه هم برای شنیدن حرفهای رئیسجمهور هم برای دفاع از جلسه! آن طرفیها هم طبق معمول غیر دانشجوها و دانشجوهای دانشگاههای دیگرشان هستند. ما هم هم! بچهها دارند پوستر و دستنوشته آماده میکنند. قضیهی به هم ریختن جلسه قطعی است. آنها از 7 امده اند ما هم ...به داخل سالن میرویم. آنها هم.
٭بهترین فرصت برای مطالبه و دیالوگ با احمدینژاد است. آخر تا امروز اکثرا احمدینژاد گزارشهایش منولوگی و یکطرفه بوده(این یعنی نویسنده قبلا بازیگر تئاتر بوده و خیلی هم اطلاعاتش زیاد است!) سوتی هم که الی ما شاء الله بوده، هم بحث عدالت، هم سیاست خارجی، سرگلش هم تلاش برای عادی سازی روابط با مصر و لیبی. اما فضا از اول جور دیگری میشود. بزنبهادرهای معروفشان را آوردهاند. آنقدر تابلو که معلوم است، میخواهند به هم بریزند. از همان ابتدا شروع میکنند صلوات بیجا و هو کردن و تلاش برای درگیری. من و محمد هم دقیق در جای تمرکز اصلیشان هستیم. ما بین امت حزبالله و بزنبهادرها!
٭باید روحیهی بچهها را حفظ کنیم. یار دبستانی را ما هم میخوانیم آنها هم. هر وقت هو میکنند کف میزنیم. پشت سر هم صلوات. چند بار تلاش میکنند. درگیر شوند. با کنترل بچهها ارام میشوند. بیشتر از 4/3 سالن دست ما و کمتر از 4/1 دست آنهاست. ما که برای سوال کردن آمده بودیم حالا موضعمان کاملا تغییر کرده. بحث جدی است. چندتایشان که جلو وپشتمان هستند شروع میکنند به توهین کردن. به عقبیام میگویم حیف.! با آمدن احمدینژاد باز به سمت جلو یورش میبرند بچههازنجیر میزنند. من هم ناخواسته در حلقهی اول قرار میگیرم. مرگ بر دیکتاتور، دورغگو برو گم شو، و...زمان شعارهای آنها شعارهایشان را عوض میکنیم. نمایندگان تشکلها صحبت میکنند. و یورش همچنان ادامه دارد. چندین بار دو طرف دست به گریبان میشوند. هر تکهای که مطرح میشد بدون استثنا هو میکردند. از مبارزه با فساد، رانتخواریهای موجود، برای اولین بار اعلام رسمی مخالفت با پذیرش دانشجوی پولی، مبارزه با آمریکا، هلوکاست، گزارش اقتصادی، حتی حق مسلم ماست!! احمدینژاد در جمع یک مثل از مدرس گفته بود که رضاخان به او گفته بود پایت را از روی دمم وردار و او هم جواب داده بود محدودهِ دمت را مشخص کن. ما اخرش نفهمیدیم حرف حساب و اعتراض این جماعت به چی بود.
٭با توجه به موقعیتم در زنجیر با بچههای آنطرفی کلی صحبت میکردم. تعدادی که اصلا نمیدانستند و برای صفا، سوتی، حال آمده بودند. بعضیها هم که فقط فحش میدادند حالا ما و احمدینژاد و رفقای خودشان و... که فرق نداشت. اما عدهای به میدان بحث میآمدند. و عدهای کم میآوردند. به یکی گفتم چهار سال دیگر نه من دانشجوام نه تو میخواهم آنروز به جلسهی امروز و بازیچهی دست دیگران شدن فکر کنی ببینی چه میشود سرش را میاندازد پایین و عقب می رود. چند تا از همکلاسیهای خودم را هم دیدم که تا من را دیدند مخفی شدند. نمایندهِ شورای صنفی که در تریبون گفت من به جمعیت میروم که کتک بخورم را میبینم بهش میگویم الآن داری کتک میخوری یا کتک میزنی؟ میگذارد میرود...
٭پشت هم بچهها میگویند که بشین اما آنها نمیگذارند.
٭از همه جالبتر مردهی آشوبگرمراسم بود که سر و مر و گنده ناگهان خود را به مردن زد و در فراز دستهای تشییع کنندگان به خارج سالن هدایت شد و بعد هم بلند شد راه رفت. اینقدر مسخره و جوک بود که آشوبگران هم توجهی نکردند. حالا این وسط که کفش و کلاه و لباس بچهها زیر دست و پا گم شده و از دو طرف به ما فشار وارد میشود یکی یک خودکار از روی زمین برداشته و میگوید این مال کیه!
٭عکسهای احمدینژاد را که آتش زدند احمدینژاد گفت که برای عدالتخواهی رجاییها سوختند من هم افتخار میکنم(یا یک چیزی تو همین مایه ها) ناگهان مهاجمین چندین نارنجک دستی (یا کپسول یا گاز چون من فرق اینها را نمیدانم) منفجر کردند بچهها و احمدینژاد میگویند توپ تانک مسلسل دیگر اثرندارد. بچه ها میگویند یکی از بچههای قدیمی انجمن اینرا زد.
٭دیگر جلسه جوک شده! من هم کاری نمیکنم فقط نگاه میکنم و دست میزنیم مهدکودک شده بالا پایین میپرند یکی که بغلم ایستاده میگوید آ...آ...آ(لحن قر را خودتان اضافه کنید.) فقط نگاه میکنم و لبخند میزنم. یکی از آشوبگران میگوید آمدی فیلم سینمایی نگاه میکنی. میگویم نه مهدکودک جالبیه!
آنهایی که من و ما را میشناسند. میدانند (گر چه در انتخابات خود به احمدینژاد رای دادم اما مهمترین انتقادات به دولت مثل بعضی سیاستهای اقتصادی، مهلت دادن به مفسدین اقتصادی، مذاکره با آمریکا، را در حلقههای اصلی سازماندهیاش بودم.(کما این که اسناد و عکسهایش در خبرگزاریها موجود است) یعنی از منتقدین جدی دولت بوده و هستیم و خواهیم بود(تشویق شدید خوانندگان!) جلسهای که میتوانست به پرسش های جدی از رئیس جمهور بیانجامد به مهدکودک وجلسهی دعوا تبدیل شد. انرژیای که باید بغض فروخفتهای بشود که بر سر مستکبرین و جهانخواران و ایادی آنها پیاده شود اینجا تخلیه میشود. بین دعوای تبعی دو گروه دانشجو.
٭بعد جلسه یکی از مشاورین جوان برایم sms زده:از حضور فعال و با نشاط شما، در دفاع از اصولگرایی، در دانشگاه امیرکبیر متشکرم»
٭خیلی دلم میخواست از وسط جمعیت بلند شوم سوال کنم یا نامه بدهم و رئیس جمهور به سوالهایم جواب بدهد. سوال از سیاستخارجی، سوال از عدالت، و اصولگرایی که کلی مدعی پیدا کرده! اما برنامه تمام میشود و من میمانم و سوالهای نپرسیده و کفش و ژاکت و کاپشن گم شده. یکی از بچهها لباسهایم را پیدا میکند. اما دو لنگ کفش پاره حق مسلم ماست. با خودم تکرار میکنم بچهها می گفتند:«انرژی هستهای حق مسلم ماست»، آشوبگران«عدالت، آزادی، حق مسلم ماست»من هم بعد سه شانزده آذر با خودم زمزمه میکنم«پرسیدن سوالات حق مسلم ماست...»
|
عدالت کشی!
شنیده شده است که معاونت آموزشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دستور عدم ثبت نام از یک فرزند شهید در تحصیلات تکمیلی را داده است .
شنیده ها حاکی از آن است که بر اساس مشکلی که برای این دانشجوی شاهد (آقای م-ک ) ایجاد شده بود پش از قبولی ایشان در آزمون کنکور کارشناسی ارشد آمنوزش دانشکده مانع از فارغ التحصیلی و ادامه تحصیل وی در مقطع کارشناسی ارشد می شود . تا این که در اویل آبان آموزش دانشگاه دستور فارغ التحصیلی ایشان را به دانشکده می دهد ولی باز آقای دکتر (د-آ) از آموزش دانشکده تا این هفته از صدور معرفی فارغ التحصیلی برای ثبت نام در کارشناسی ارشد جلوگیری می نماید و تازگی ها که پس از برکناری دکتر شیرخانی و ادغام تحصیلات تکمیلی با معاونت آموزشی دانشکده سرپرست آن نیز شده است و در پی اصرار زیاد این دانشجو ، با صدور گواهی فارغ التحصیلی برای ثبت نام وی بعد از چندین هفته موافقت نموده و از طرفی هم از مسئول ثبت نام کارشناسی ارشد دانشکده خواسته که از ثبت نام این دانشجو جلوگیری نماید .
پس از پی گیری های انجام شده مشخص گردید که این مقام مسئول در آموزش دانشکده در موارد متعدد سعی در اخلال در امر تحصیل دانشجویان شاهد و ایثار گر داشته است .
این در حالی است که وی برای یکی از دانشجویان سابقه دار سیاسی و انضباطی خانم (پ-ن) که در اغتشاشات دانشگاه هم نقش پیاده نظام گروهک های خارج از دانشگاه را دارد ، گواهی فارغ التحصیلی برای ثبت نام در کارشناسی ارشد صادر کرده در حالی که ایشان هنوز هم فارغ التحصیل دوره کارشناسی نشده و با وجود این در کارشناسی ارشد هم مشغول تحصیل می باشند . ( در صورت لزوم اسناد مربوطه چاپ خوهد شد.)
کیف زیادی
پس از توزیع کیف های اهدایی منسوب به احمدی نژاد به دانشجویان کوی تعدادی از دانشجویان کوی که این شیوه ی مصرف بیت المال را مناسب نمی دانستند در عملی ابتکاری و انسانی اقدام به جمع آوری داوطلبانه ی کیف ها برای اهدا به دانش آموزان مناطق محروم می نمایند.اما هنوز مسئولین کوی درباره ی علت هزینه کردن بودجه ی اهدایی رییس جمهور برای حل مسائل فرهنگی کوی درغیر محل آن و توزیع بی جهت بیت المال برای کیف و مسواک و.... توضیحی ارائه نکرده اند.
سایت خبری انجمن: برنامه ی رحیم پور ازغدی بدلیل عدم استقبال دانشجویان برگزار نشد!!
سایت خبری انجمن اسلامی قدیمی (منحل شده) پلی تکنیک در پی انتشار اخبار مطلوب خود خبری مبنی بر عدم برگزاری برنامه ی سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی در دانشگاه تهران به مناسبت روز دانشجو بدلیل عدم استقبال دانشجویان منتشر کرد.
به عکسی از این برنامه ی برگزار نشده توجه کنید:
|
مباد سفره ی رنگینتان کپک بزند
خلاف رای شما چرخکی فلک بزند
به پاسبان محل بسپرید نگذارد
گرسنه ای سر این کوچه نی لبک بزند
شما به پاکی ایمان خود شک نکنید
درخت دین جماعت اگر کپک بزند
شما به پاکی باغات خویش شک نکنید
اگر هنوز گلویی دم از فدک بزند
رها کنید علی را که مثل هر شب خویش
به زخمه کهنه و نان جُوَش نمک بزند
امیر قافله گیرم که عزم جنگ کند
نشسته اند سواران که را محک بزند
محمد مهدی سیار
|