سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | شناسنامه | پست الکترونیک | پارسی بلاگ
اوقات شرعی

امام مستضعفان(شماره 7) (چهارشنبه 86/2/12 ساعت 2:48 عصر)
ما درصدد خشکانیدن ریشه های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفته ایم ، به لطف و عنایت خداوند بزرگ ، نظام هایی را که بر این سه پایه استوار گردیده اند نابود کنیم.  
امام خمینی (ره)

  • نویسنده: نشریه دانشجویی مستضعفین

  • نظرات دیگران ( )

  • درکدام زمین،بازی می کنیم؟! (مقاله شماره 7) (چهارشنبه 86/2/12 ساعت 2:40 عصر)

     یکم: بعد از ظهر روز دوشنبه دهم اردیبهشت ماه،  در حالیکه دانشگاه همیشه ملتهب امیرکبیر یکی از روزهای عادی -وبالطبع ملتهب-خود را سپری میکرد ،در صحن دانشگاه نسخه های محدودی از چهار نشریه به ظاهر دانشجویی با عناوین »ریوار« ،»سحر«،» آدینه« و »سرخط«، منتشر شد. خبر بسیار تکان دهنده بود، هرچهار نشریه ذیل مطلبی با تیتر »هیچ کس مقدس نیست«   همراه با درج کاریکاتور هایی اهانت آمیز از رهبر معظم انقلاب اسلامی ،و به بهانه ی عقده گشایی علیه ولایت فقیه ،به اهانت صریح به پیامبر معظم اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام دست زده بودند

    متن واحد منتشر شده در چهار نشریه همراه با جسارت هایی به ساحت معصومین -که نگارنده از بیان آن شرم دارد -  ضمن انکار آشکار عصمت ائمه ،به فحاشی علیه نظام اسلامی و رهبری معظم آن و توهین به تمامی اقشار مذهبی با عناوینی سخیف پرداخته بود

    دوم: حوادث پس از این فاجعه به سرعت اتفاق افتاد ،تجمع دانشجویان مذهبی(اعم از بسیج دانشجویی، انجمن اسلامی قانونی امیر کبیر، کانون اندیشه و...) در اعتراض به وضعیت دانشگاه و تجمع طیف های لمپن و غیر مذهبی که انتساب این نشریات به خود را وقیحانه توطئه ی بسیج می دانستندو بیانیه ی مدیران مسئول این نشریات که نشریات خود را تکذیب کرده بودند و...

    اما در این میان شواهدی فراوان وجود دارد که حکایت از وجود کاسه ای زیر این نیم کاسه می نماید، شواهدی که حکایت از برنامه ریزی شده بودن این اتفاق و دست های پنهان پشت توهین های اینچنین دارد ،شواهدی که در ادامه به برشمردن پاره ای از آنها میپردازیم:

    سوم:

    1.سه روز پیش از این فاجعه(هفتم اردیبهشت) یکی از اعضای انجمن اسلامی غیر قانونی امیر کبیر  به نام بابک زمانیان به واسطه ی اقدامات تحریک آمیز در یکی از تجمعات کارگری و معرفی خود به عنوان خبر نگار خارجی و با شکایت کارگران شرکت کننده توسط نیروی انتظامی دستگیر میشود که در باز داشتگاه ناجا دست به اعترافاتی  عجیب  مبنی بر وجود سناریویی برای به آشوب کشیدن دانشگاه میزند. این فرد ضمن اعتراف به رابطه شان توسط برخی عناصر سازمان منافقین با بنیاد آمریکایی-هلندی هیپوس  (که توسط دختر دیک چنی اداره میشود) ازوجود سناریویی مبنی بر انتحار سیاسی و توهین به تمامی مقدسات و سپس تکذیب آن و نسبت دادنش به دیگران جهت ایجاد آشوب در دانشگاه خبر میدهد

    2. در حالیکه اصولا نشریات مذکور ساعت 14 دوشنبه منتشر شده بودند سایت روزنا ساعت 10و سی و نه دقیقه ی صبح روز دوشنبه مصاحبه ای را با یکی از اعضای انجمن اسلامی غیر قانونی امیر کبیر به نام حکیم زاده منتشر کرد که از پخش نشریاتی جعلی با عنوان »سحر« و»ریوار« خبر داده بود و پیش از حتی اتفاق افتادن ماجرا(ساعت 10ونیم صبح!!) خبر از زد و خورد و مجروح شدن چند عضو انجمن غیر قانونی لمپن ها داده بود!!( اسناد این مطلب که پس از لو رفتن گاف مربوطه از سایت روزنا پاک شده است هم اکنون توسط سایت www.autbasij.orgقابل مشاهده است)

     3.چنین استراتژی مبنی بر توهین گسترده به مقدسات در دستورالعمل های نهاد های بیگانه (از جمله بنیاد هیپوس و...) برای براندازی و ایجاد آشوب و التهاب و سوء استفاده از فضای آشفته برای مقاصد براندازانه پیش از این پیشنهاد شده و از سیاست های آشکار سرویس های بیگانه است که اخیرا نیز توسط عنصر فراری تحکیم وحدت، علی افشاری ، صراحتا با عناوینی چون » به مقدساتشان توهین کنید و آنگاه با تکذیب پای خود را بیرون بکشید...«  به عناصر پیاده نظام داخلی دیکته شده بود

     4. مشاهدات دانشجویان خوابگاهی حاکی از وجود کاریکاتورها در فولدر شخصی و صفحه بندی شدن نشریات در خوابگاه توسط یکی از مدیران مسئول این نشریات دارد که به هر حال اخلاقا پس از تکذیب! این مدیران مسئول از نام بردنشان معذوریم، لاکن پرونده برای مسئولین قضایی قابل پیگیریست.

     5. به شهادت بسیاری از دانشجویان حاضر در صحن دانشگاه نشریات مورد بحث توسط برخی اعضای شورای صنفی دانشکده ی شیمی امیرکبیر در محل گذاشته شده است، قابل ذکر آن که شوراهای صنفی در دانشگاه امیرکبیر تنها نهاد هایی هستند که در اختیار طیف زرد و غیرمذهبی قرار دارند.

     6.این مساله که اعضای انجمن اسلامی غیر قانونی دانشگاه امیرکبیر(طیف لمپن ها) بدون اطلاع صاحب  اصلی نشریه ای با استفاده از لوگو و عنوان آن نشریه به اشاعه ی اکاذیب بپردازند پیش از این نیز اتفاق افتاده و مساله ی جدیدی نیست به عنوان مثال استفاده ی غیر مجاز آنان از عنوان و نام نشریه ی »جرس«

     7.و... 

    چهارم : آنگونه که آشکار است دست هایی پنهان با برنامه ریزی دقیق و با آلت دست قرار دادن خود آگاه و یا ناخوداگاه جریانات بی سواد و سطحی دانشگاه (که حتی برخی فعالانش سابقه ی  پنج ترم مشروطی را یدک میکشند )به اجرای سناریویی میپردازند که نقش عناصر آن پیشاپیش تعیین شده است و این دقیقا نقطه ایست که هوشیاری بسیارمی طلبد، جریانی که همزمان این نشریات را منتشر می کند و حتی 4 ساعت پیش از آغاز ماجرا اخباری حاکی از باز خورد های، عملی را که هنوز انجام نشده پخش میکند، (جالب است در خبر تنظیمی ساعت 10 و نیم ، مصاحبه شونده  قبل از پخش نشریات چنین می گوید:به دنبال این اقدام جمع زیادی از اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه های تهران در دانشگاه امیر کبیر حضور یافتند و به مضروب کردن اعضای انجمن اسلامی(غیر قانونی) پرداختند که دانشجویان مضروب!!! هم اکنون توسط اورژانس در حال مداوا میباشند!)،جریانی که چنین حساب شده چنین  برنامه ای را طرح ریزی کرده است قطعا محاسبه ی اقدامات طبیعی مسلمانان غیور را نموده است، این نقطه ی هشداریست که باید لحاظ شود . باید دانست که این جریان به هر حال هدفش جو ملتهبیست که به نفع او تمام شود ،ایجادکانون های بحرانی که پس از پیوستن به سایر کانون های بحران هدف دشمن مبنی بر متشنج کردن جو دانشگاه و به تبع آن جامعه را محقق سازد

     پنجم: در این میان آنچه بیش از هر چیز دیگر ضروری به نظر میرسد بازی نکردن در زمین حریف و با قواعد اوست، مسلم است که همه خواهان برخوردی قاطع و پشیمان کننده با مسببین میدانی و پیاده نظام و مسببین پنهانی و برنامه ریز هستند لاکن برخوردهای نسنجیده و بهانه ساز دقیقا نقشیست که در بازی دشمن برای عناصر مذهبی پیش بینی شده است

     ششم : قطعا حضور در صحنه ی اعتراض به بی حرمتی ها ضروریست اما لازم است از برخوردهایی که رهبر انقلاب نیز در سخنان پس از وقایع هجدهم تیرماه از آن نهی فرمودند خود داری کرد تا عوامل اصلی هتاکی در سایه ی فضای متشنج و غبار آلود از عقوبت کرده ی خود آسوده نگردند

    هفتم : والی الله المصیر..


  • نویسنده: نشریه دانشجویی مستضعفین

  • نظرات دیگران ( )

  • 4 سال دیگر نه من دانشجو هستم نه تو! (مینیمال شماره 7) (چهارشنبه 86/2/12 ساعت 2:38 عصر)

     امیر کبیر، 4 نشریه ، توهین به پیامبر، به ائمه، تکذیب مهدویت، توهین به رهبری، توهین به حجاب  تو بچه ها می پیچد.
    تیز خودم را می رسانم ساختمان فارابی، محل بیرمنگامی های دانشگاه، طبقه اول لمپن ها جمع هستند.- لمپن در تعاریف سیاسی به مجموعه جریان های سطحی، مبتذل و غوغاسالار اطلاق می شود. می خواهند به زور بالا بروند. طبقه هفت اتاق ریاست. بچه های دانشجو هم بالا هستند.

    لمپن ها دارند برای زدن دانشجوها میله های آهنی دست به دست می کنند، ابوالفضل می پرد و از دست آن ها میله را می گیرد و از پنجره در خرابه پشت دانشگاه می اندازد. آشوب طلب ها به او حمله ور می شوند. بچه ها او را از دست آن ها نجات می دهند.

    لمپن ها چند بار حمله ور می شوند و با بچه ها درگیر می شوند. نمی دانم بالا چه شده. قیافه بعضی های شان به دانشجو نمی خورد.

    یهو یکی می آید پایین می گوید 400 نفر داشتند مرا می زدند. فضا ملتهب تر می شود.

    به هر زحمتی خودم را می رسانم طبقه بالا. بچه ها برانکارد می آورند. وحشتناک جا می خورم. محمد روی برانکارد است. مامور اورژانس می دود. بچه ها کنار محمد روی زمین نشسته اند. معلوم نیست چه بلایی بر سرش آمده. نمی گذاریم آسانسور بسته شود، لمپن ها می خواهند به هر نحوی خود را به اتاق ریاست برسانند.

    یوسف هم به حالت بیهوشی رفته بیمارستان.

    نمی دانم چه کار کنم دور می زنم. نشریه دست بچه هاست. بعضی سرشان را گداشته اند و آرام گریه می کنند.

    تیتر نشریات آشوب طلبان و لمپن ها که در دانشگاه می گفتند یادم نمی رود: آزادی، دموکراسی، گفتمان، حقوق

    بشر... بچه ها کنار برانکارد روی زمین نشسته اند... یک نگاه به محمد می اندازم و نگاهی به باقی بچه ها. و از ته دل به تمام این کلمه ها می خندم.

    یکی از بچه ها نشریه ها را به دستم می دهد.... روی زمین می نشینم. اشک در چشمانم حلقه می زند.

    لمپن ها در دانشگاه تجمع کرده اند و طبق استراتژی کی بود کی بود من نبودم در رد قضیه بیانیه صادر کرده و تریبون آزاد گذاشته اند. بچه ها قرار می گذارند دانشگاه را تعطیل کنند. آن ها هم بلافاصله این را می گویند...

    بین ساختمان و دانشگاه چرخ می زنم... لمپن ها فضای دانشگاه را اشغال کرده اند. تریبون آزاد گذاشته اند.

    ناگهان یکی قلقلکم می دهد بدون این که بدانم کیست هل می دهم. برمی گردم. از گردانندگان یکی از نشریه هاست جیغش به هوا می رود، داد زد هو چرا می زنی... استراتژی پیراهن عثمان هم اضافه شد. طلبکار شده اند...

    ناگهان بقیه نشریه ها هم به دستم می رسد. گیج شده ام. مطالب عینا یکی است. فقط عکس ها فرق می کند.... کاسه ای زیر نیم کاسه است.

    بابک زمانیان در کلانتری اعتراف کرده است که این پروژه ای برای عملیات انتحاری در دانشگاه است. قرار است کشور را روی هوا ببرند.

    یادداشت های خودم را مروری می کنم. هر سال بعد از عید پروژه به هم زدن دانشگاه ادامه داشته.

    مدیرمسئول 4 نشریه در بیانیه مشترکی هتک حرمت ائمه معصومین را محکوم کردند. ولی کاش مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین را درست می خواندند. نه و مکرو و مکر الله ان الله خیر الماکرین. معلوم است خیلی قرآن می خوانند؟؟؟!! بچه ها می گویند مدیر مسئول یکی از نشریه ها قسم جلاله خورده ما نبودیم. من که نمی توانم به قسم چنین افرادی اعتماد کنم. اما....

    فضا هنوز ملتهب است. بچه ها در دفتر تشکل ها جمع شده اند و لمپن ها هم در فضای دانشگاه. شورای صنفی امیرکبیر با دادن بیانیه ای قضیه را محکوم کرده ست. بچه ها می گویند اعضای شورای صنفی  شیمی امیرکبیر در حال توزیع نشریه دیده شده اند. از این همه تنافض سرگیچه می گیرم.

    لمپن ها در دانشگاه با بی شرمی تمام پخش کرده اند که این برنامه ها کار بسیج است. برای این که با آن ها برخورد شود. با خودم فکر می کنم. مگر یک انسان چه قدر می تواند احمق باشد که آرمان خود را به خاطر گرفتن حال دشمنش زیر پا بگذارد. بدبخت ها عوضی گرفته اند. تمام تلاش ما به خاطر دین است، آن وقت مفدس ترین مقدسات مان را به خاطر حمله به آن ها زیر پا بگذاریم.

    با خودم به فکر فرو می روم. از 2 بعداز ظهر تا 8 شب، 6 ساعت درگیری و بحران... و به راستی چه کسی از شلوغ کردن دانشگاه سود می برد؟

    حتی با فرض این که آن ها بی خبر بودند و استراتژی کی بود کی بود من نبودم در کار نبوده است. باز این که کی این کار را کرده محل سوال است...

    محشر این که حکیمی زاده صبح ساعت 10 در مصاحبه با روزنا گفته این کار را بسیج کرده. ولی واقعه 4 ساعت بعد ساعت 2 بعد از ظهر کلیدخورده است!!

    هر جای قضیه را که می زنم. مشکوک است. تا ساعت 2 صبح در دانشگاهه می مانیم که نشریه تمام شود و ساعت ها بحث می کنیم که شرایط چگونه است؟ هر جا را که فکر می کنی می لنگد.

    یادم می افتد روزی که احمدی نژاد به دانشگاه آمد و ناخواسته مابین موافقین و مخالفین قرار گرفتم. با یکی از دانشجویان که مخالف احمدی نژاد بود بحث کردیم. جمله ای گفتم که بعدها که فکر کردم دیدم عجب حکمت مطلقه ای از خود خارج کرده ام. 4 سال دیگر نه من دانشجو هستم نه تو! فکر کن این جا بازیچه چه کسانی بوده ایم. فقط هو کرد و خندید. چند ماه بعد همدیگر را در خیابان دیدم. سر شکسته و سر به زیر از کنارم گذشت.

    حالا یا جمع می شود این قضیه یا نه! یا باز بیانیه ها در داده می شود و محکوم ها کرده می شود، ولی به جاهایی دیگر از دین که می رسیم همه سکوت می کنند. همین دیروز سالگرد پیام 8 ماده ای رهبری به سه قوه بود و امروز که این نشریه منتشر می شود، روز جهانی کارگر و فردا هم روز جهانی معلم.

    آخرین پیام آقا را به تشکل ها ورق می زنم... لب انتظار ما از دانشجویان عدالتخواهی است. به فکر فرو می روم. اگر این انرژی ها که صرف بازی در زمین دیگران شد. صرف مبارزه با فساد و مطالبه حقوق حقه کارگران و معلمان و نه مطالبات تاریک، ببخشید روشن فکری و جناحی چپ گرایانه و راست گرایانه حتی نسبت به این امور! می شد.

    ساعت حدود 2 است و چشم هایم روی هم می آید، تفعلی به قرآن می زنم.... هر یک از شما که از راه حق بازگردد، خداوند به زودی قومی می آورد که او و راه حق را دوست دارند و او نیز انان را دوست دارد... نمی توانم تا ته بروم...


  • نویسنده: نشریه دانشجویی مستضعفین

  • نظرات دیگران ( )

  • آقای اعتماد ملی!متاسفانه با دسته ی کورها طرف نیستید!(مقاله شماره (چهارشنبه 86/2/12 ساعت 2:36 عصر)

       درپی وقایع فضاحت بار چند روز گذشته ی دانشگاه امیرکبیر متاسفانه حزب اعتماد ملی و روزنامه و سایت این حزب ،بار دیگر طی اقدامی ناشیانه و غیر حرفه ای ،وابستگی خود را به عناصر بیگانه و معاند نظام لو داد . روز دوشنبه 10 اردیبهشت ماه در حالیکه عملیات پخش نشریات هتاک توسط عناصر شناخته شده ی دفتر تحکیم و طیف های مذهب ستیز آن پس از ساعت 13/30بعد از ظهر شروع شده بود ،سایت «روزنا» (roozna.com) ارگان حزب اعتماد ملی ساعت 10 و 39 دقیقه ی صبح و ساعتها پیش از آغاز ماجرا ضمن گافی بزرگ خبر واقعه ای که  هنوز اتفاق نیفتاده بود را منتشر کرد!!
    این سایت 3ساعت پیش از پخش نشریات موهن ضمن مصاحبه با حکیم زاده (از اعضای انجمن اسلامی غیر قانونی امیرکبیر) به فرا فکنی و نسبت دادن اتهاماتی نظیر جعل نشریات بسیج پرداخت!
    جالب اینکه  3ساعت پیش از آغاز ماجرا بی شرمانه خبر از مضروب شدن اعضای انجمن اسلامی (غیر مذهبی) و اورژانسی (!) شدن حال آنان داد.
    سایت اعتماد ملی شب پس از واقعه هنگام با خبر شدن از گاف رسانه ای خود،دستپاچه خبر را از سایت خود حذف کرد و صبح فردا پس از افشاگری بسیج مجبور به نصب مجدد خبر با ساعت صحیح آن یعنی 10و 39 دقیقه صبح شد .
    اما مقارن ظهر روز سه شنبه سایت سردر گم اعتماد ملی پس از افشای هرچه بیشتر ماجرا و رسوایی بیش از پیش و برملا شدن ارتباط این حزب با عاملین این جنایت علیه مذهب (در توهین به به رسول مکرم اسلام وائمه ی معصومین علیهم السلام ) ضمن استناد به دلایل مضحکی همچون نقص فنی(!) ،ساعت درج شده در افتضاح رسانه ای خود را دستکاری کرده و به 4و 30 دقیقه ی بعد از ظهر دوشنبه (یعنی پس از ماجرا) تغییر داد ...
    آقای اعتماد ملی!متاسفانه شما با دسته ی کور ها طرف نیستید!
    آقای اعتماد ملی !برای شمامتاسفیم ،چون بسیج دانشجویی قدم به قدم رسوایی شما را رصد کرده و ضبط نموده است و تمامی اسناد را جهت پیگیری های بعدی نگهداری مینماید!
    آقای اعتماد ملی ! برای شما متاسفیم چون دانشجویان امیرکبیر از برجسته ترین دانشجویان رشته های فنی و کامپیوتری هستند و حتی کم سواد ترین آنها نیز با مقایسه ی ساعت و کد خبرهای قبلی و بعدی شما به عمق فضاحت  رابطه تان با پشت پرده ی توهین کنندگان به ساحت قدسی رسول الله و معصومین علیهم السلام پی خواهند برد.
    آقای اعتماد ملی توجیه نفرمایید! شواهد بسیار روشنتر از آن است که نعل وارونه بزنید و تازه طلبکار باشید!
    و پایان سخن آنکه دیگر بر ما محرز است که جناب آقای کروبی! ادعای شما بر پیروی خط امام شوخی مضحکی بیش نیست .


  • نویسنده: نشریه دانشجویی مستضعفین

  • نظرات دیگران ( )

  • شعر مستضعغان(شماره 7 فقط در چاپ اول و دوم) (چهارشنبه 86/2/12 ساعت 2:35 عصر)

    شعری برای کارگر
    خواستم شعری برایت بگویم کارگر
    شعری از پر پینه دستت،
    شعری از پر کینه قلبت،
    درد و رنجت.
    شعری از کاخ ستم گر،
    شعری از کوخ تو رنج بر،
    شعری از گرمای آتش پای کوره،
    شعری از سنگینی زنجیر
    شعری از تاریکی دخمه،
    و اندر معدون و خانه.
    شعری از برخورد با آهن،
    به جای گل،
    تمام صبح و شب هایت،
    شعری از نابودی ایمانت،
    شعری از شرمت به پیش خرد فرزندت،
    به پیش بی گنه همسر،
    تمناشان لباسی نو.

    …شعری از احساس مردن زیر بار زندگی،
    وآن پتکی که می کوبی
    نه بر آهن،
    که بر فرق تمام بی شرافت ها،
    که بر اندیشه ی ناپاک غارت گر،
    شعری از کارگر ظلم و ستم،
    شعری از کارگر خشم و خروش
    شعری از وحدت با محرومان،
    شعری از خشم فراوان،
    شعری از چالش با مترف ها،
    شعری از ...
    اما...
    خبر رسید...
    خبر رسید که ظلمت به سوی نابودی است،
    نبرد ما به سوی پیروزی است.
    خبر رسید که دنیا به کام ما شده است،
    و روز فتح و ظفر بر همه عیان شده است.
    خبر رسید که دست خدا از آستین امت،
    بریده است دست ستم گران ضد امت.
    خبر رسید که سرمایه دار بی ایمان،
    بگشت فنا به دست مردان.
    خبر رسید کاخ مزدوران،
    گشته مسخر دست مستضعفان و محرومان.
    خبر رسید که غارت گر پر تزویر،
    شدند اسیر مردم به یک زنجیر.
    خبر رسید که روز آبادی است.
    و روز جشن و سرور و آزادی است.
    خبر رسید که ایمان برنده شد بر زور،
    رسید موسم شادی و جشن و سرور.
    خبر رسید که روز کارگر برپا شد،
    جهان دگر شد و حال کارگر دیگر شد.


  • نویسنده: نشریه دانشجویی مستضعفین

  • نظرات دیگران ( )

  •    1   2   3   4   5      >
  • بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 10 بازدید
    دیروز: 50 بازدید
    کل بازدیدها: 145517 بازدید
  • شماره 5

  • امام مستضعفین(شماره5)
    سرمقاله(شماره5)
    مستضعفین کجا از خود بگویند ؟(شماره 5)
    نان، عشق، مسجد!(شماره 5)
    زیر کرسی یا پای شومینه؟ مسئله این است!(شماره 5)
    شب یلدا و خوش قلب ترین آدم دنیا(شماره5)
    شعر مستضعفین(شماره 5)
  • شماره 4

  • امام مستضعفان(شماره4)
    سرمقاله(شماره 4)
    آناتومی اعتراض یا وقتی جنبش بیمار شد(شماره4)
    مارمولک و حق مسلم ما !!(شماره4)
    جبهه مستضعفین(شماره 4)
    شعر مستضعفین(شماره 4)
  • شماره 3

  • امام خمینی(شماره3)
    سرمقاله (شماره3)
    این جماعت پخمه! این جماعت گستاخ!
    بیانیه تحلیلی در نقد عملکرد شورای شهر تهران (شماره3)
    اخبار (شماره3)
    میرویم‌ تا خط‌ امام بماند...(متن ادبی شماره3)
  • شماره2

  • امام خمینی و سرمقاله (شماره2)
    از انجمنی بسیجی تا بسیجی انجمنی(مقاله شماره2)
    تشنگان قدرت ، آیا برای خدمت ؟!( مقاله شماره 2)
    کاخ مسئولین (خاطره شماره2)
    یادگار همه اعصار (شعر شماره2)
    اخبار (شماره2)
  • شماره 1

  • سرمقاله (شماره اول)
    جنبش پخمگی (شماره اول)
    من اخلال‏گرم(شماره1)
    خودکشی در جانماز (شماره اول)
    اخبار(شماره 1)
  • درباره من
  • نشریه دانشجویی مستضعفین - نشریه دانشجویی مستضعفین دانشگاه تهران
    نشریه دانشجویی مستضعفین
  • لوگوی وبلاگ من
  • نشریه دانشجویی مستضعفین - نشریه دانشجویی مستضعفین دانشگاه تهران
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • مطالب بایگانی شده
  • شماره 1
    شماره 2
    شماره3
    شماره 4
    شماره 5
    شماره 6