چند مدت پیش به روستایی رفته بودم. گفتند چند روز پیش در این خانه یک دختری خود سوزی کرده. چرا؟ گفتند اتفاقا شاگرد اول هم بوده است. این دختر 16-17 ساله وقتی که پیشدانشگاهی قبول میشود و با ذوق و شوق میخواهد ثبت نام کند. به او میگویند، باید یک مبلغی بالاجبار پول بیاوری. میگوید ندارم. میگویند خرج تحصیلت این است. در خانه به پدر و مادرش فشار میآورد، قبول نمیکنند چون نداشتند؛ دو بار سه بار چهار با، نه، آخر سر معاون مدرسه میآید جلوی همه میگوید:«اگر پول نمیآوری اخراجت میکنم.» (آن معاون بد بخت هم مجبور است، چرا؟ چون آموزش و پرورش به او سرانه نمیدهد، خرج نقاشی و بخاری و اینها را از کجا بیاورد؟ معاون، جلاد و قصّاب که نیست.)دختر شاگرد اول درسخوان 16ساله، جلوی همهی همکلاسیها غرورش را میشکنند. در خانه، خواهر و برادرش را نگهداری میکرده، آنها را در یک اتاقی میگذارد، جانمازش را پهن میکند، یک نامه هم مینویسد، سر جانماز با لباسی که قرار است لباس نماز باشد، خودش را میسوزاند. میگوید :«لابد تقوایش ضعیف بوده؟ اگر تقوایش ضعیف بود خود سوزی نمیکرد! آن دنیا میرود جهنم؟ بگذار برود جهنم!» ولی حرف من این است که مطمئنا کسانی که این زمینه را فراهم کردهاند، زودتر از این دختر به جهنم میروند. 15هزار تومان در این مملکت پولی نیست که به خاطرش یک دختر جوان خود سوزی بکند. دختری که سر جانماز خودسوزی کرده، یعنی یک حداقل دیانتی داشته،. با مقنعه و چادر نمازش خودسوزی کرده است.
برشی از اشرافیت دولتمردان (دکتر کوشکی )
|