فقر و استضعاف به طور طبیعی انسان را به انزوا می کشد. انزوای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و... انسان فقیر در نتیجه ی کمبود و فقر نسبت به سایرین احساس خودکم بینی می کند. از سویی به خاطر محروم ماندن از آموزش و فرهنگ و در نتیجه استضعاف فرهنگی احساس بی سوادی و کم بود و نادانی می نماید. از سمتی دیگر به خاطر آسیب های اجتماعی که به تبع فقر گریبان گیر این گروه می شود انگشت اتهام ها در جامعه به سمت این قشر نشانه می رود و در جامعه نیز پرخطا شمرده می شوند.
در نیتجه ی همه ی این موارد فقرا و مستضعفین در جامعه جایگاه اجتماعی خود را از دست می دهند و کوچک شمرده می شوند و از سویی خود با احساس خودکم بینی مواجه می شوند. در نتیجه نه تنها حضور فعال و تاثیر گذار در جامعه را از دست می دهند و از حضور در نهادها و سازمان ها و گروه های تاثیر گذار محروم می شوند، که شجاعت و اعتماد به نفس و توان برای بیان مشکلات و معضلات خود را نمی یابند.
از منظری دیگر دغدغه ی معیشت آن چنان وقت و توانایی های آن ها را به خود مشغول می کند که مجال حضور در عرصه های دیگر زندگی به ویژه عرصه ی اجتماعی را نمی یابند. از وجهی دیگر به خاطر نیاز به سایرین و توان گران و ... مجبورند برای به خطر نیفتادن هستی خویش در مقابل توان گران و مرفهان و ظالمان و مستکبران و طاغوت های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی سکوت کنند.
به تعبیر اول مقتدای عدالت خواهان و آزادی خواهان جهان، امام علی (علیه السلام): «تقتمحه العیون و تحقره الرجال » فقیر در نزد مردم کوچک و بی ارزش جلوه می کند و مردم او را تحقیر می کنند. « الفقیر ینسی و المقل غریب فی بلدته» فقیر فراموش می شود و در شهر و محل خود نیز غریب و گم نام است. « الفقیر حقیر لا یسمع کلامه و لا یعرف مقامه » فقیر حقیر شمرده شده ای است که به سخنانش گوش فرا نمی دهند و مقام و منزلتش را به رسمیت نمی شناسند.. « ان الفقر مذحله للنفس ، مدحشه للعقل ، جالب للهموم » فقر خوارکننده ی نفس، لرزاننده ی عقل و دامن زننده به نگرانی هاست « القله ذله و الحرمان خذلان ، من افتقر فی الدنیا حزن » کم داری ذلت است و محرومیت بدون آن که فقیر شد در دنیا محزون می گردد.»الفقر یخرس الفطن« فقر انسان زیرک را در استدلال و مطالبه ی حقش لال می کند و با مشکل مواجه می سازد.»من استغنی کرم علی اهله و من افتقر هان علیهم«بی نیازها در میان نزدیکان و اهل خویش عزت و آبرو می یابند و آن که فقیر شد در نزد آنان خوار می شوند..
٭٭٭
ازسویی صاحبان زر و زور و تزویر یا همان توان گران و رفاه زدگان و مرفهین بی درد بر پایه ی توان حاصل از قدرت و ثروت خویش و منزلت اجتماعی حاصل از تمکن و تکاثر خود توان و شجاعت و تهور و اعتماد به نفس برای حضور در اجتماع دارند و از سویی جامعه نیز در نتیجه ی دور افتادن از تعالیم پیامبران و غرق شدن در گرداب غفلت سنتی و مدرن (تجدد) برای آنان شان و منزلت قائل شده است.
در نتیجه قشر مرفه و توانگر علاوه بر این که خود هیچ گونه ترسی به دلیل بی نیازی و اغناء در طرح مطالبات خود ندارد، به دلایلی که گفته شد، به راحتی صاحب تریبون می گردد.
از سویی به علت تمکن خود آن ها نیز می توانند تریبون های جدید برای خود ایجاد کنند یا حتی تریبون های موجود در جامعه را به نفع خویش مصادره کنند. روزنامه ها و مجلات، تلویزیون ها و رادیوها، بیلبوردها، سینماها و... همه خواسته یا ناخواسته در خدمت آنان قرار می گیرد. آماری که از سیطره ی مافیای جهانی قدرت و ثروت به ویژه یهود بر رسانه ها ی مکتوب و تصویری و اینترنت منتشر می شود، خود گویای همه چیز است. در سطح داخلی نیز همه ی این ها مشخص و واضح است. اگر خود مسئولان رسانه ها وابسته به باندهای قدرت و ثروت و توان گران جامعه نباشند، به صورت طبیعی در دست گرفتن تریبون در هر سطح و صورتی که مد نظر باشد احتیاج به تمکن مالی و سیاسی دارد.
نتیجتا فقرا و مستضعفان هیچ تریبونی در جامعه نمی یابند و از سویی تریبون ها نیز در دست کسانی قرار می گیرد که خود طعم فقر و استضعاف را نچشیده اند. که به تعبیر حضرت روح الله:«تنها آن هایی تا آخر خط با ما هستند که طعم فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.»
٭٭٭
جنبش دانشجویی به سبب ماهیت آن و تاثیرگذاری آن در جامعه تریبونی برای بیان تفکرهای مختلف است. تفکر اسلام گرایی، چپ گرایی ، لیبرالیسم و... که هر یک به نوعی در دوره ای از تاریخ از تریبون جنبش دانشجویی به جامعه ارائه شده اند . جنبش دانشجویی در کانون الهام بخشی جامعه قرار دارد. تفکرات متفاوت با چنبره زدن بر جنبش دانشجویی و وابسته کردن آن به خود همواره آن را به تریبونی وابسته برای بسط نظریات خود تبدیل کردند. از سویی توانگران و مترفان نیز بیکار نماندند و با وابسته سازی این جنبش اجتماعی به خود علاوه بر منحرف کردن آن ها از بازگشت به اصل و فطرت خویش که همان آرمان خواهی و عدالتخواهی در سنین جوانی است این جنبش را به تریبون خویش بدل کرد و در برهه ای در کشور ما نیز جنبش دانشجویی به سمت شعارهای سرمایه داری و لیبرالی روی آورد. که رگه های مرده ای از آن هم اکنون نیز در دانشگاه ها موجود است. از سویی با ایجاد یک جریان وابسته و انحرافی عدالتخواه چپ تلاش در جلوگیری از بازگشت جنبش دانشجویی به سمت عدالتخواهی مبنایی و اسلامی نمود، که به طور کلی در جامعه ی اسلامی ایران طرد شد، و اکنون نیز با احیای جریان مضحک نوعی چپ سرمایه داری تلاش در ادامه این انحراف دارد.
جنبش دانشجویی بهترین فرصت برای ایجاد تریبون برای مستضعفین و پی گیری مطالبات بر زمین مانده ی آن هاست. که در بهترین دوره ی سنی به علت جوانی و عدم فزونی تعلقات و وابستگی ها امکان پی گیری دارد. دانشجو خود را وامدار کسی نمی داند که بترسد لذا بی محابا می تواند به مستکبرین و طاغوت های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی بتازد. نمونه های این حرکت در دانشگاه های ما از دیرباز موجود بود و بعد از پیام 6/8/81 مقام معظم رهبری به جنبش دانشجویی برای پی گیری عدالت پر رنگ تر شد. و این امر امکان پر رنگ تر شدن دارد و فرا تر از امکان یک تکلیف است. فراتر از تاکیدات مکرر رهبر انقلاب در این زمینه ، در متون مرجع دینی ما نیز بر این تکلیف برای دانایان و عالمان که جنبش دانشجویی یکی از مصادیق آن است آمده است چنان که امام علی (علیه السلام) می فرماید :اخذالله علی العلماء الا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم«خدا از اگاهان پیمان گرفته است، که در برابر بی عدالتی های زمانه( سیری ظالمان و گرسنگی مظلومان) سکوت نکنند.
از همه مهم تر فرمایش حضرت حق تعالی در قرآن است که شعار نشریه مستضعفین قرار گرفته است:«ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفیمن»«شما را چه شده است که در راه خدا و مردان و زنانی که مورد استضعاف و محرومیت تحمیلی قرار گرفته اند و از خدا می خواهند که از زیر یوغ ظالمین رها شوند و از خدا درخواست سرپرست و یاری کننده می خواهند مجاهده نمی کنید؟»
|